مدتی پیش سالگرد درگذشت شیخ محمدرضا امینی فرزند برومند علامه امینی بود که در ۱۸خردادماه ۹۱ درگذشت. امروز ۱۲ تیرماه مصادف با سالگرد درگذشت علامه امینی در ۱۲تیر۱۳۴۹ است. به این مناسبت گفتگویی که در سالگرد علامه در سال ۶۷ با مرحوم حاج شیخ رضا امینی، فرزند و یاور علامه امینی انجام شده است را می آوریم:
در مقدمه، انگیزه نگارش کتاب الغدیر را به وسیله مرحوم علّامه امینی بیان فرمایید.
منشأ و انگیزه کتاب الغدیر، این بود که وقتی مرحوم والدم از تبریز به نجف بازگشتند و در صدد تکمیل تفسیرشان بودند، کتابی تحت عنوان شیعه در مصر انتشار یافت، که در آن کتاب، حملات ناروایی به شیعه و علمای شیعه شده بود. مؤلف کتاب نوشته بود که در طول تاریخ اسلام، شیعه هیچ قدمی در راه اسلام و استواری ارکان آن برنداشته و علمای شیعه را در تثبیت دعائم اسلام و نشر حقایق آن، حقی نیست و فرهنگ اسلامی به هیچ وجه رنگ شیعی ندارد. شیعه در راه اسلام شهید نداده است. کتابی در زمینههای دینی ننوشتهاند و هیچگونه تألیفی ندارند. مرحوم حاج شیخ آقابزرگ تهرانی پس از خواندن این کتاب تعهد کردند که فرهنگی را بنویسند و ارائه کنند که شیعه چه قدمهایی در راه نشر فرهنگ و معارف اسلام برداشته و چه کتابهایی را نوشته و چه تألیفاتی دارد و مؤلفین آنها چه کسانی هستند. لذا به نگارش الذریعه مشغول شدند و این کتاب در ۲۸ جلد به چاپ رسید و انتشار یافت.
پدرم نیز مسأله شهادت علمای بزرگ شیعه را که در راه ترویج دیانت و معارف اسلامی و مذهب جعفری شربت شهادت نوشیدند مورد توجه قرار داد و در این باره به تألیف کتاب پر ارج خود به نام شهداء الفضیله پرداختند و در این کتاب ۱۳۰ نفر از علمای بزرگ شیعه را که از قرن چهارم هجری به بعد در راه هدف مقدس خود به شهادت رسیدهاند به عالم اسلام معرفی نمودند. پس از تألیف این کتاب، مرحوم علّامه امینی تصمیم گرفتند کتابی بنویسند که چهره واقعی شیعه و عالم تشیع را به جهان اسلام عرضه کند و آنچنان که هست بنمایانند و اکاذیب و تهمتها و افترائاتی را که در طول تاریخ به شیعه نسبت داده شده از دامن مطهر فرقه ناجیه بزدایند. لذا دست به تألیف کتاب الغدیر زدند و تألیف این کتاب تقریباً نیم قرن (۵۰ سال) طول کشید. در حالی که ایشان از ۲۴ ساعت شبانه روز فقط ۵ ساعت به خواب و استراحت میپرداخت و بقیه را به مطالعه و نوشتن و مراجعه به کتابها و کتابخانههای مختلف اختصاص میداد و هر گونه زحمت و تحمل رنج و جانفشانی در راه نیل به هدف را آسان میشمرد و اگر لازم بود که برای مطالعه بیشتر و بررسی همه جانبه به مسافرتهای دور بروند از این کار مضایقه نداشتند. چنانکه یک بار برای مطالعه به هندوستان مسافرت نمود و مدت چهار ماه در آن کشور به بررسی و مطالعه و تحقیق پرداخت و در هر سفر یادداشتهایی تهیه مینمودند که مجموعه این یادداشتها در دفتری به نام ثمرات الأسفار جمع آوری گردیده است و یادداشتهایی را که مربوط به سفر هندوستان است من آنها را جمع آوری و تکمیل نمودم و قریباً در سه جلد منتشر خواهد شد. مرحوم علّامه سفری به شام نمودند که یادداشتهای مربوط به این سفر نیز جمع آوری شد و در ۵ جلد چاپ و منتشر میشود. سفر دیگری ایشان به ترکیه نمودند که متأسفانه چون مریض شدند نتوانستند مانند سفرهای هندوستان و شام یادداشتهای مورد لزوم را خودشان تهیه کنند. همین اندازه توانستند با مراجعه به کتابخانههای ترکیه فهرست کتابهای مرود لزوم و نام کتابخانهها را در اختیار من بگذارند و من برای تکمیل اسناد و مدارک الغدیر در ظرف مدت سه سال تقریباً هفتصد هزار برگ از کتابهای موجود در کتابخانههای ترکیه را عکسبرداری نموده و با خود به نجف بردم که الان در کتابخانه نجف موجود است.
کتاب الغدیر، در جهان اسلام و بین علمای اسلامی چه تأثیری داشت؟
به یاد دارم که بعد از انتشار جلد سوم و ششم الغدیر در عراق، اعتراضاتی از طرف بعضی از افراد به عمل آمد و به نخست وزیر وقت نوری سعید شکایت کردند و از جمله شاکیان، یک نفر از وکلای دادگستری موصل بود، یک نفر از علمای آن دیار و چهار نفر دیگر به نوری سعید گفتند شما نباید اجازه دهید در عراق که قلب عالم اسلام است چنین کتابی چاپ شود و باید از خلفا دفاع کنید. نوری سعید گفت من از این کتاب خبری ندارم و چیزی نمیدانم. وکیل دادگستری موصل یک نسخه جلد ششم الغدیر را که با خود آورده بود ارائه نمود. نوری سعید یک هفته مهلت خواست تا جواب آنها را بدهد. بعد از مدت مقرر که آمدند در جواب آنها گفت: من کتاب را مطالعه نمودم، مؤلف آن نه عراقی است و نه عرب، بلکه یک عالم ایرانی است و تنها کاری که از دست ما ساخته است این است که به او بگوییم آقا از عراق برو بیرون. اما این مسأله هم صلاح ما نیست. چون سه چهارم ساکنان عراق را شیعیان تشکیل میدهند و از هیأت دولت گرفته تا تمام تشکیلات اداری و غیر اداری عراق حضور دارند، و اگر شیعیان به ما اعتراض نمودند که به چه دلیلی عالم شیعی ما را از عراق اخراج کردید ما در جواب چه بگوییم؟ اصولاً من یک مرد سیاسی هستم و شما از یک مرد روحانی و عالم شاکی هستید، اگر یک روز من بخواهم علیه یکی از روحانیون شما و روحانیت قدم بردارم باید شما جلوی مرا بگیرید، نه اینکه مرا علیه یک فرد روحانی تحریک نمایید. علاوه بر اینها من این کتاب را مطالعه نمودم و دیدم که آنچه در آن نقل شده، از قول علما و ائمه سنت و جماعت است، لذا من نمیتوانم جلوی انتشار این کتاب را بگیرم و با شما همکاری و همراهی نمایم. بنابراین به شما توصیه میکنم که دفاع شما فقط در حدود سکوت باشد.
در طول تاریخ اسلام، مسلمانان سنی مذهب، شیعه را مشرک و کافر دانستند و حتی میگفتند شما شیعیان به تمثال علی (ع) سجده میکنید، ولی اکنون که کتاب الغدیر را برای علمای بزرگ جهان اسلام و شخصیتهای برجسته فرستادم و همه آنها کتاب را با حسن قبول تلقی نمودند و تقریظ هایی بر آن نگاشتند و فرستادند، یکی از اثرهای کتاب الغدیر در جهان اسلام و مسلمانان، گرویدن گروههای مختلف و افراد فراوانی به تشیع است که بر اثر مطالعه این کتاب صورت گرفته است. برای نمونه، در سفر به مصر به شخصی به نام حسین عبدالرزّاق که از نمایندگان مجلس شورای مصر بود برخوردم، مردی تیزفهم و تحصیل کرده بود. چند جلسهای با هم بودیم، در جلسه دوم رو به من کرد و گفت: «من یک مطلب سرّی از زندگیم را میخواهم به شما بگویم»، گفتم بفرمایید. گفت: «مشروط بر اینکه برای هیچکس نقل نکنید»، گفتم من قول میدهم و تضمین میکنم. نامبرده گفت من تا خواندن جلد ششم کتاب الغدیر شیعه نبودم، اما اکنون خود و تمام افراد خانوادهام شیعه هستیم».
در تونس و مراکش هم افراد بسیاری سراغ داریم که با مطالعه کتاب الغدیر شیعه شدند و خیلی هم برای عالم تشیع خوب تبلیغ میکنند.
چه تقریظهایی بر الغدیر نوشته شده و چه نامه هایی برای خود علّامه امینی در این باره فرستاده شده است؟
تقریظهای فراوانی برای الغدیر نوشته شده و نامههای بسیاری از بزرگان و مراجع دریافت شده که در جلد اول الغدیر به زبان عربی چاپ گردیده است و مقدار زیادی هم در نجف مانده است.
معروفترین علمایی که مبادرت به نگارش تقریظ بر الغدیر نمودهاند چه کسانی بودند؟
این آقایان عبارتند از حضرات آیات عظام آیه الله صدر، پدر امام موسی صدر، آیه الله بروجردی، آیه الله سید عبدالهادی شیرازی، آیه الله حکیم، آیه الله حمامی، و از علمای اهل تسنن دکتر عبد الغنی حسن از مصر.
از خاطراتی که از علّامه دارید برایمان بگویید.
خاطره زیاد است و از جمله آنها این است که ۱۱ ساله بودم، در معیت ایشان به کاظمین رفتیم، قصدشان این بود که در کاظمین کتابخانه سادات حیدری را مطالعه کنند، کتابخانه در حسینیهای قرار داشت، یک اطاق بسیار بزرگی بود پر از کتاب دور و بر اطاق از سه جهت قفسه بود از زمین تا سقف. من دیدم فرشی در بساط نیست و همه جا پر از خاک است. ایشان آمدند کنار ایوان و عبایشان را فرش کردند روی زمین و لباسها را روی آن گذاشتند و شال خود را باز نمودند و چند مرتبه وسط اطاق به روی زمین کشیدند تا چرچف حصیری پیدا شد و آن را تکاندند و روی زمین پهن کردند و بر آن، نشستند. فرمودند: «بیا. پس چرا نمیآیی؟». گفتم: «آقا اینجا که فرشی نیست همهاش خاک است». فرمودند: «اگر بخواهی اینطوری زندگی کنی چیزی به دستت نمیرسد. اگر میخواهی ادب در زندگانی داشته باشی باید اینها برایت مطرح نباشد».
به عنوان آخرین سؤال از معنویات علّامه و ارادتشان به ائمه اطهار برایمان توضیح دهید.
عادت و اخلاق ایشان این بود که هر وقت به حرم مشرف میشدند تنها میرفتند و کسی را با خود نمیبردند و از این که کسی به دنبال ایشان راه برود اجتناب مینمودند و معمولاً هم شبها به حرم مشرف میشدند و هنگام زیارت از حرف زدن با افراد پرهیز میکردند و زیارت جامعه کبیره را از حفظ داشتند. زیارت امین الله را زیاد میخواندند و هنگام زیارت و دعا، صدای ضجه و ناله ایشان از دور به گوش میرسید. در مواقع مخصوص به زیارت سید الشهدا علیه السلام مشرف میشدند و در اثنای سفرهای زیارتی مقید به غسلهای مستحب و وضو و طهارت و ادای نماز در اول وقت بودند.
سایر موارد
گفتگو با مرحوم آیه الله نجومی، درباره علامه امینی
سلامِ قطره، به دریا دلِ غدیری
شعری از مهدی اخوان ثالث