بازدید حضرت آیت الله سید مهدی موسوی خرسان از کتابخانه

حضرت آیت الله سید مهدی موسوی خرسان از علمای بزرگ نجف اشرف در تاریخ یکشنبه ۱۲ تیرماه ۱۳۹۰ همزمان با سالگرد درگذشت مرحوم علامه امینی صاحب مجموعه وزین الغدیر، از کتابخانه تخصصی امیرالمؤمنین علی علیه السلام بازدید نموده و پیرامون موضوعات کتابخانه مطالبی را بیان داشتند

khersan

گفتنی است این محقق عالیقدر علیرغم سن بالا، در زمینه تحقیق مباحث ولایت از شادابی خاصی برخوردار است و آثار تحقیقی ایشان با عناوین زیر در کتابخانه موجود می باشد

ـ نهایه التحقیق فیما جری فی امر فدک للصدیقه و الصدیق بالنص و التوثیق

ـ علی امام البرره ۳ جلد

ـ المحسن السبط مولود سقط سرد: سرد تاریخی لاهم ماجری بعد رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله

ـ مزیل اللبس فی مسألتی شق القمر و رد الشمس

استاد سید محمد مهدی موسوی خرسان ـ دام ظلّه ـ آثار بسیاری را تألیف و تصحیح کرده است. او متولد نجف و امام جماعت مسجد جامع شیخ انصاری (مسجد ترک‏ها) در نجف اشرف است.

درآمد

استاد سید محمد مهدی موسوی خرسان ـ دام ظلّه ـ آثار بسیاری را تألیف و تصحیح کرده است. او متولد نجف و امام جماعت مسجد جامع شیخ انصاری (مسجد ترک‏ها) در نجف اشرف است. شرح حال وی آنطور که سزاوار وی است در دسترس نیست جز مختصر خودنوشتی که در کتاب مقدمات کتب تراثیه به چاپ رسیده است. نگارنده این سطور همان را دستمایه قرار داد و زندگی نامه او را از زبان خود استاد به قلم آورد.

پس از آن، دست نوشته به همت و لطف دوست و استاد بزگوارم حضرت حجه الاسلام و المسلمین حاج شیخ حسین واثقی در نجف اشرف به حضور استاد رسید و ایشان متن را از نظر گذراندند و مواردی را در آن اصلاح کردند. یکی از مواردِ اصلاح، حذف مطالبی بود که من در گفتگو با محققین دیگر انجام داده بودم و همه را اول شخص از زبان استاد نقل کرده بودم، با اینکه همه آن سخنان جدا از مطالب استاد بود ولی باز ایشان اجازه ندادند آن مطالب بین سخنان استاد قرار بگیرد به همین جهت مقاله را در دو بخش ارائه می‏دهم: بخش اول خودنوشت ایشان که از آثارشان جمع کرده‏ام و ایشان همه آن را پذیرفته‏ اند؛ بخش دوم مطالب دیگر درباره پدر و برادر ایشان و همچنین سخنانی از دیگر محققین درباره استاد.[i]

بخش اوّل: زندگی نامه خودنوشت[ii]

مقدمه استاد برای زندگی نامه خودنوشت

اساتید بزرگوارم آیت الله العظمی سید ابوالقاسم خوئی در معجم رجال الحدیث،[iii] و علامه شیخ آقابزرگ طهرانی در مصفی المقال،[iv] شرح حال خود را نوشته‏ اند و آثارشان را بر شمرده‏ اند.

از آنجا که خدا بر من منت نهاد و در دانش پژوهی توفیقم داد و محبتش را از کودکی‏ام تاکنون در دلم قرار داد تا رسیدم بدینجا که رسیده‏ ام، از او طلب بخشش می‏کنم و رضایتش را امید دارم و گوشه‏ ای از شرح حال خویش را به تأسی از آن بزرگواران می‏ نویسم:

کودکی

بنا بر آنچه که پدرم گفته است من در نجف اشرف به تاریخ نهم رجب ۱۳۴۷قمری زاده شده ‏ام. کودکی را تحت تربیت پدر و مادرم ـ که خدا جزای خیرشان دهد ـ بودم. در خانواده‏ ای رشد یافتم که همّ بزرگشان تربیت فرزند و در نزد همه‏شان ایمان با ارزش‏تر از مادیات بود.

قبل از اینکه به مکتبخانه بروم مادرم مرا قرآن آموخت و وقتی وارد مکتب شدم خواندن و نوشتن بلد بودم. بعد از آن دروس حوزه را شروع کردم و دروس سطح و خارج را در حوزه علمیه نجف نزد اساتید بزرگوار گذراندم.

بهترین مدرسه

برای تحصیل من مجالس علم بهترین مدرسه بوده است. مخصوصا یکی از آنها را که مرحوم پدرم به مدت سیزده سال در خاندان ما، هر روز عصر برگزار می‏کرد. همچنین مجلسی علمی که هر پنجشنبه صبح در خانه ما برگزار می‏شد. من در این مجالس با حدیث و رجال حدیث و مشایخ علما آشنا شدم که بخشی از آن را در کتاب ذکریاتی فی حیاتی نقل کرده‏ ام.

بعد از رحلت پدر مجلسی را هر جمعه برگزار می‏کنم. در این مجلس که نزدیک اذان ظهر برگزار می‏شود درباره مناسبت‏ها و مسائل علمی صحبت می‏شود. اهل دانش در این مجلس شرکت می‏کنند، مردم عادی هم در این مجلس حضور می‏یابند.

گام در تحقیق و تألیف

علاقه‏ ام به نوشتن و کتاب از زمانی بیشتر شد و مرا وارد وادی تحقیق کرد که درباره عبد الله ابن عباس، صحابی بزرگوار، شروع به نوشتن کردم. آن زمان جز شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید و مروج الذهب مسعودی و بعضی از مجلدات بحار الانوار که در کتابخانه پدرم بود، کتابی نداشتم که نیازم را برآورد، و من مجبور بودم از کتابخانه‏ های عمومی استفاده کنم. از آن کتابخانه‏ ها امروزه فقط کتابخانه‏ های کاشف الغطاء  رحمه‏الله در مدرسه‏ اش، و کتابخانه حسینیه شوشتری‏ ها در نجف اشرف به جا مانده است. استفاده از کتب آنها نیز خود داستانی دارد که در کتاب ذکریاتی گوشه‏ ای از آن را نقل کرده‏ ام.

در آن ایام با شیخ محمد سماوی[v] (م ۱۳۷۰ق) آشنا شدم و ملازمت با او مرا به بازار ورّاقین نجف، که نزدیکی صحن شریف برگزار می‏شد کشاند، بساط کتابفروشی هر هفته جمعه‏ ها تشکیل می‏شد و کتاب‏های نادر و کمیاب را فقط کسانی می‏توانستند به دست بیاورند که دارای تمکن مالی بودند. این رفت و آمدها مرا با چگونگی چاپ و نشر کتاب آشنا کرد.

آن زمان کتابفروشی اسلامیه در تهران از من خواست که در تحقیق بعضی از مجلدات بحار سهمی داشته باشم و من هشت جلد از بحار (مجلدهای ۴۶، ۴۷، ۴۸) که اختصاص به تاریخ امامان چهارم و پنجم و ششم و هفتم دارد، و مجلدات ۹۹، ۱۰۰، ۱۰۱، ۱۰۲، ۱۰۳، ۱۰۴ که شامل کتب حج و مزار است) تحقیق و تصحیح کردم.

اولین جایی که درخواستم را برای چاپ کتب پذیرفت مکتبه اعتماد در کاظمین بود که تصحیح مفتاح الفلاح شیخ بهائی را بدون نام من چاپ کرد. آنچه را که در مقدمه‏ ای بر ذیل کشف الظنون استادم آقا بزرگ طهرانی نوشته‏ ام نیز از همین گونه است.

در علوم و فنون مختلفی چون فقه، تفسیر، حدیث، رجال، تاریخ، انساب و اخلاق تلاش کرده‏ ام و توشه‏ ای اندوخته‏ ام؛ و موفق شده‏ ام در این رشته‏ ها چندین کتاب تألیف کنم و یا کتب قدما را با تحقیق و تصحیح به عربی و فارسی به شیفتگان علوم اهل بیت عرضه کنم.

اوّلین کتابی که با تحقیق و مقدمه من چاپ شد کتاب البیان فی اخبار صاحب الزمان (عج)، نوشته حافظ ابی عبد الله محمد بن یوسف گنجی شافعی بود که به سال ۱۳۸۲ قمری در نجف اشرف چاپ شد.

تاریخ حوزه علمیه نجف اشرف

نجف مدفن امام امیرالمؤمنین  علیه‏ السلام است و او باب شهر علم پیامبر  صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله، و به همین جهت بیش از هزار سال است که مأوای طالبین علوم دینی است.

قدیم‏ترین کتابهایی که تحقیق کرده‏ ام آثار شیخ صدوق است. او در سفر حجّ، هم در رفتن و هم به هنگام بازگشت، به کوفه درآمد و از مشایخ مقیم نجف احادیثی فراگرفت. من کمتر اثری دیدم که مثل آثار وی از تاریخ علمی نجف یاد کند. و با توجه به آثار عالمانی چون او باید اشتباه شایع درباره تاریخ علمی نجف اصلاح شود که گفته‏ اند: با هجرت شیخ طوسی  رحمه‏ الله در سال ۴۴۸ق اساس حوزه نجف بنیان نهاده شد. این گفته خطای محض است؛ چون یک قرن قبل از اینکه شیخ طوسی به آنجا برود مرکز علمی بود و شیخ طوسی  قدس‏ سرهم با آمدنش به تقویت آن پرداخت.

نجف قبل از هجرت شیخ طوسی (یعنی نزدیک به یک قرن) از علما و طلاب دینی خالی نبود، دلیل آن نقل حدیث علمای بزرگ ما از مشایخ مقیم آنجاست که به عنوان نمونه من مشایخ شیخ صدوق راکه در سفر حجّ در نجف از آنان حدیث فرا گرفته ذکر می‏کنم. شیخ صدوق در راه مکه به سال ۳۵۴ق وارد کوفه شد. در سال ۳۵۵ نیز در راه بازگشت به نجف آمد و از مشایخ بسیاری نقل حدیث کرد. نام چند تن از آنان را که مرحوم پدرم در مقدمه‏ اش بر کتاب من لایحضره الفقیه اشاره کرده نقل می‏کنم:

محمد بن بکران نقاش، احمد بن ابراهیم بن هارون فامی، حسن بن محمد بن سعید هاشمی، از ابی الحسن بن عیسی مجاور مسجد کوفه، از ابی الحسن علی بن حسین بن شقیر بن یعقوب بن حارث بن ابراهیم هَمْدانی در منزلش به کوفه، و از ابوذر یحیی بن زید بن عباس بن ولید بزاز و حسن بن محمد سکونی مزکی در کوفه حدیث نقل کرده که محل دقیقش را نمی‏دانیم.

نیز از شخصی در کوفه که آشنا به لغت بوده نقل کرده ولی از وی نام نبرده است.

پس نقل شیخ صدوق  رحمه‏الله در کوفه از نه تن از علما خبر از وجود حوزه‏ای می‏دهد که دانشمندان بسیاری در آنجا گرد هم آمده بودند.[vi]

روزگار تلخ

روزگار بسیار سختی را در زمانی که آتش جنگ جهانی دوم در بخشی از جهان شعله ور بود، سپری کرده‏ ام. بعد از آن نیز گرفتار جنگهای دیگر و حاکمان متجاوز ستمگر بوده‏ ایم. خداوند با ظهور مصلح منتظر ـ عجل الله تعالی فرجه ـ به آن همه گرفتاری پایان دهد و ما را از یاران او که در محبتش ذوب شده‏اند و در امتثال اوامرش بر یکدیگر پیشی می‏گیرند، قرار دهد، همچنان که در دعای عهد آمده است.

بسیاری از این خاطرات تلخ را در دیوانی گرد آورده‏ ام که هر کدام از اشعار بیانگر حالتی از حالاتم است.

اهمیت علم

بااینهمه ـ بدون غرور علمی ـ عقیده دارم تجربه زندگی‏ام برای کسی که بخواهد گام در راه دانش نهد بسیار آموزنده است. من در راه تحصیل و پژوهش به خداوند کریم اعتماد کرده‏ ام و به آموزش و کتابت توجهِ کامل داشتم و بدون تلاش آروز نمی‏کردم که به نهایت راه رسیده باشم. علم در انحصار گروه خاصی نیست و به قوم خاصی تعلق ندارد و در زندگی به ارث کسی درنمی‏آید تا فرزندان از پدران خویش به ارث ببرند، و چه بسیار از عالمان زحمتکش به علم خود بر افراد والا تبار آقایی کرده‏ اند.

سیاست گریزی

تا آنجا که توانسته‏ ام، تلاش کرده‏ ام عمرم به بطالت ضایع نشود، و به اموری که نفعی به حالم نداشته نپرداخته‏ ام. به هیچ وجه در عالم سیاست داخل نشده‏ ام و زیر عَلَم هیچ حزبی که شعاری زیبا و منشوری فریبنده داشت حاضر نشده‏ ام. و به جمعیت و مؤسسه‏ های آنچنانی نیز نپیوسته‏ ام.

شکر نعم الهی

خداوند بر من منت نهاده و نعمتهای بی شماری بر من ارزانی داشته است. بزرگ‏ترین نعمتش هدایتم به راه خویش بوده است. مقصودم از ذکر نعم الهی امتثال امر اوست که فرمود: «و اما بنعمه ربک فحدّث»،[vii] نه اینکه بخواهم خودستایی کرده باشم.

نعمت دیگر الهی بر من این است که در وادی علم و تحقیق و تألیف قرار گرفتم و در این راه تلاش کرده‏ ام با نشر علم خدمتی ارائه دهم که دیگر مردمان به انجام آن راغب نیستند. مسؤولیت این کار بزرگ است و هشیاری می‏خواهد.

نعمت دیگر خدا بر من این که کوشیدم بر هوای نفسم تسلط پیدا کنم و در زندگی خویش از بسیاری امور که فرصت به حساب می‏آمده، به جهت عاقبت ناخوش و خطر سقوط در عذاب الهی، دوری کنم.

سفر حج

به سال ۱۳۸۸ق برای ادای فریضه حج به مکه مشرّف شدم و آثار حج و منافع آن را لمس کردم که آشنایی با اساتید دانشگاه‏های مختلف اسلامی از جمله عطاس، یکی از علمای فرهیخته و صالح یکی از فواید آن سفر بود. آشنایی با او (عطاس) برای من سعادتی بود. او از بزرگان ادب است که در مکه سکنی داشت و در مجلات عربی به دقیق بودن و قوّت علمی ستوده می‏شود. او مرا با بسیاری از علمای آنجا آشنا کرد. محبت وی به من بعد از اینکه به نجف برگشتم ادامه داشت.

برای بار دوم که در سال ۱۳۸۹ق به مکه مشرّف شدم او از من پذیرایی کرد و مرا اکرام نمود که نشان از خلق و خوی بزرگوارانه او بود، سپس نسخه‏ ای از کتاب تذکره الألباب بأصول الانساب بتّی را که خود استنساخ کرده بود، به من هدیه کرد تا آن را تحقیق کنم.[viii]

به سال ۱۳۹۴ق نیز به مکه مشرّف شدم و نسخه‏ ای از کتاب را که تحقیق کرده بودم به استاد عطاس هدیه کردم و او بسیار خوشحال شد و مقدمه‏ ای بر کتاب نگاشت که در چاپ کتاب آن را آوردیم.[ix]

یادی از شیخ محمدکاظم کتبی (۱۹۱۴ـ ۲۰۰۱م / تابستان ۱۳۸۱ش)

ما اگر ناشرین و محققینی را که از نجف و کربلا و کاظمین و بغداد و کرکوک و بصره [با اجبار نظام صدام] تبعید شدند فراموش کنیم، مرحوم شیخ محمد کاظم کتبی مدیر کتابخانه حیدریه را فراموش نخواهیم کرد. او از ناشرین کتب اسلامی در عراق بود، نسخه‏ های خطی بسیاری را احیا کرد و به چاپ رساند. همچنین بعضی از کتب چاپی را که نسخه‏ شان نایاب بود، چاپ مجدد می‏کرد و به بهای ناچیزی در اختیار علاقه‏ مندان قرار می‏داد.

به همین خاطر محققینی که با او کار می‏کردند بدون هیچ چشمداشتی به تصحیح کتب پیشنهادی او می‏پرداختند و در قبال کارشان مزدی دریافت نمی‏کردند.[x]

از عجایب روزگار، او را به ایران تبعید کردند و حال آنکه او ایرانی نبود، بلکه پدر و عموهایش از ترکان قفقازی بودند، چه بگوییم که کینه و دشمنی انسان را کور می‏کند.

من او را مخصوصا نام بردم، چرا که ناشر ۲۲ عنوان از کتابهایی بود که من تحقیق کرده بودم.[xi]

اساتید

دانش‏های ابتدایی و سطوح را از پدرم و شیخ محمد رضا عامری، سید محمود حکیم،[xii] شیخ محمد علی تبریزی، شیخ علی سماکه حلی و شیخ صادق قاموسی فرا گرفتم.

سپس از محضر درس حضرات آیات عظام سید ابوالقاسم خوئی (م ۱۴۱۳ق)، سید عبد الهادی شیرازی و سید محسن حکیم بهره بردم.

مشایخ من در نقل حدیث و روایت عبارتند از مرحوم پدرم و شیخ محمد محسن معروف به آقا بزرگ تهرانی (م ۱۳۸۹ق) سید حسن بجنوردی (م ۱۳۹۵ق)، سید محمد صادق بحر العلوم (م ۱۳۹۹ق)، سید علی بهبهانی (م ۱۳۹۵ق)، سید عبد الاعلی سبزواری (م ۱۴۱۴ق)، سید مرتضی خلخالی (م ۱۴۱۱ق)، سید علی بهشتی؛ و از علمای اهل سنت: سید علوی بن عباس مالکی مکی، شیخ حماد انصاری، شیخ محمد ابی الیسر بن عابدین مفتی شام، شیخ محمد صالح قادری شامی، سید بن حمزه نقیب شامی، الحبیب محمد بن علوی حضرمی مالکی و مجد الدین مؤیدی الیمانی می‏باشند.

آثار

الف) تصحیح

۱٫ موسوعه ابن ادریس حلی (م ۵۹۸ق). این موسوعه در ۱۴ جلد به سال ۱۴۲۹ق/ ۱۳۸۷ش در قم چاپ شده است.

شروع کار موسوعه ابن ادریس که به نیم قرن پیش برمی گردد، از تحقیق سرائر شروع شد. یاد کردِ آن دوران برایم دردناک است چرا که بزرگانی را به یاد می‏آورم که الان در بین ما نیستند. اولین جرقه آن به زمانی برمی‏گردد که دانشمند بزرگوار مرحوم شیخ محمد رضا مظفر (رئیس جمعیت منتدی النشر) برای شنیدن سخنرانی‏اش درباره شیخ طوسی مرا به آن مجمع دعوت کرد. به دعوتش لبیک گفتم و در محضرش حاضر شدم و از بحث هایش درباره جایگاه شیخ طوسی در آثار ابن ادریس و کتاب سرائر استفاده بردم. همان شد که فکر تحقیق سرائر در ذهنم رشد کرد و بر من سایه انداخت. ابتدا به مرحوم علامه شیخ علی سماکه حلی  رحمه‏الله (امام جماعت مسجد جامع ابن ادریس در حله) پیشنهاد تحقیق دادم ولی ایشان اشتغالات زیادشان را مانع انجام این کار ذکر کرد. همان شد که خود به تحقیق آن اقدام کردم. کتاب به سال ۱۲۷۰ق چاپ شده بود اما من مصمم شدم آن را آنگونه که مناسب موقعیتش در میراث فقهی شیعه است تجدید چاپ کنم، اما بنده تدبیر می‏کند و خدا تقدیر، و هیچ چیزی اتفاق نمی‏افتد مگر اینکه خدا بخواهد. گرفتاری‏هایی چاپ کتاب را به تأخیر انداخت که مصلحت پنهانی در آن بود؛ چرا که در آن میان به اجوبه المسائل ابن ادریس دست پیدا کردم که به خط شاگردش بود. تحقیق آن را پایان برده بودم که مژده چاپ کتاب منتخب التبیان فی تفسیر القرآن به من داده شد. از چاپ آن خوشحال بودم ولی وقتی نسخه‏ای از آن به دستم رسید دیدم که به تحقیق مجدد نیاز دارد، نسخه‏های خطی مختلف آن را تهیه کردم تا اینکه تصحیح آن نیز به پایان رسید.

بعد از آن به اثری از ابن ادریس رسیدم که تا آن زمان ندیده بودم و آن حاشیه بر صحیفه سجادیه بود، آن را نیز آماده کردم و بر اساس شرافت موضوع به ترتیب زیر آنها را در موسوعه مرتب کردم:

الف) منتخب التبیان فی تفسیر القرآن (جلد ۱ـ۵).

ب) حاشیه علی الصحیفه السجادیه (جلد ۶). در مقدمه این بخش از موسوعه به جایگاه تابعین در تاریخ صدر اسلام پرداخته‏ ام و سپس سخن چهل تن از آنان را درباره فضیلت و مقام امام علی بن الحسین  علیهماالسلام ذکر کرده‏ام آنگاه سخنانی از امام را در صفحاتی چند نقل کرده‏ام. سپس صحیفه سجادیه و نسخه ابن ادریس را شناسانده‏ ام و در پایان به تأثیر صحیفه سجادیه در مجامع علمی مصر اشاره کرده‏ ام و در این باره سه مقاله از شیخ طنطاوی جوهری، احمد محمد جمعه ابیوقی و استاد محمد کامل حسین را که در مجله رضوان چاپ شده بود، آورده‏ ام.

ج) أجوبه المسائل (جلد ۷).

د) السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی (جلد ۸ـ۱۳).

ه) مستطرفات السرائر (جلد ۱۴).

۲٫ طبّ النبی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله، أبو العباس مستغفری. این کتاب را انتشارات مکتبه حیدریه در سال ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م چاپ کرد. در مقدمه‏ ای که بر آن نوشتم با اشاره به اهمیت طب و احادیث طبی نبوی، یازده اثر را که نام «طب نبوی» داشته‏اند نام برده‏ ام که قدیم‏ترین آنها کتاب عبد الملک بن حبیب اندلسی مالکی (م ۲۳۸ق) است. آنگاه به معرفی ابوالعباس جعفر بن ابی علی محمد مستغفری و ذکر اساتید و شاگردان و تألیفات وی پرداخته‏ ام و در پایان مقدمه نام ۲۵ کتابی را که شرح حال مؤلف را می‏توان در آنها یافت برشمرده‏ ام.[xiii]

۳٫ طبّ الأئمّه، بروایه ابی عتاب عبد الله بن سابور الزیات والحسین ابنی بسطام النیسابوریین. این کتاب را انتشارات مکتبه حیدریه به سال ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۵م در نجف اشرف چاپ کرد.

در کتب تراجم به هنگام معرفی بعضی از صحابه ائمه  علیهم‏السلام به آنان کتابی در طب نسبت داده می‏شود، با قرائن خارجی می‏توان گفت که منظور آنها روایات طبی است که از ائمه  علیهم‏السلام نقل کرده‏ اند. افزون بر آن بسیاری از روایات طبی از آن کتب در کتب روایی شیعه نقل شده است. من در مقدمه سیزده نفر از قدما و شش نفر از متأخرین را که روایات طبی ائمه را در کتابهایشان گرد آورده‏ اند، نام برده‏ ام.[xiv]

۴٫ طب الرضا علیه‏السلام معروف به رساله ذهبیه. این کتاب را انتشارات مکتبه حیدریه به سال ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م در نجف اشرف چاپ کرد. در مقدمه به ذکر مقدماتی پرداخته‏ ام که باعث شد تا مأمون امام  علیه‏السلام را به عنوان ولیعهد معرفی کند؛ سپس سلسه سند رساله را بررسی کرده‏ ام، و در پایان نوزده شرح رساله را نام برده‏ ام.

۵٫ التوحید، ابو جعفر محمد بن علی بن حسین معروف به شیخ صدوق (م ۳۸۱ق)، که  آن را مکتبه حیدریه به سال ۱۳۸۶ق/ ۱۹۶۶م در نجف چاپ کرد.

در مقدمه مؤلف را شناسانده‏ ام و از مشایخ و شاگردان وی چند تن را نام برده‏ام و به عظمت و جلالت شیخ صدوق  رحمه‏ الله اشاره کرده‏ام، در اینجا فقط به دو مطلب اشاره می‏کنم:

یکی از مشایخ او «حسین بن احمد بن محمد ـ عوید ـ بن علی بن عبدلله بن جعفر ثانی بن عبد الله بن جعفر اول بن محمد علی بن ابی طالب  علیهم‏السلام معروف به عبدالله محمدی است. اما در نسب وی در مقدمه کتاب من لایحضره الفقیه اشتباهی رخ داده و از آنجا به خاتمه المستدرک و معانی الأخبار و علل الشرایع چاپی راه یافته است. او از فرزندان محمد بن حنفیه است و شیخ صدوق در کتاب امالی در اول حدیث ششم از مجلس ۵۵ به آن تصریح کرده، و در کتاب معانی الأخبار نام و نسب وی را به طور کامل ذکر کرده است. و همچنین در علل الشرایع.

اما ناسخین تصور کرده‏ اند که مراد از جعفر بن محمد بن علی، امام صادق  علیه‏السلام و فرزندش عبدالله افطح است ؛ به همین جهت به زعم خود در ذکر نسب تصرف کردند و با حذف تکرار و اضافه نسب را چنین نوشته‏اند: حسین بن احمد بن محمد بن علی بن عبد الله بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی). متأخرین هم توجه نکردند که عبد الله بن جعفر افطح فرزندی نداشت.

دوم اینکه ابو الحسن علی بن موسی بن احمد بن ابراهیم بن محمد بن عبید الله بن موسی الکاظم  علیه‏ السلام یکی دیگر از مشایخ شیخ صدوق است که از علی بن همام و ابی علی حسن بن زکام و ازکتاب پدرش حدیث نقل می‏کند با اینهمه قدما مثل رجال نجاشی و شیخ طوسی و ابن شهر آشوب در کتب و فهارس خود از او نام نبرده‏ اند در دیگر کتب رجالی هم من مطلبی از آنان نیافتم. علی بن همام و حسن بن زکام هم همین گونه است.

۶٫ اکمال الدین و اتمام النعمه. شیخ صدوق (م ۳۸۱ق). انتشارات حیدریه در نجف آن را چاپ کرد. نام کتاب را کمال الدین و تمام النعمه هم گفته‏ اند که از آیه «الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی»،[xv] گرفته شده است. این کتاب را سید علی بن محمد بن اسد الله امامی از معاصران صاحب ریاض (حدود قرن یازده) به فارسی ترجمه کرده است.[xvi]

۷٫ امالی صدوق (م ۳۸۱ق). این کتاب را انتشارات مکتبه حیدریه در نجف چاپ کرده است.

شایان ذکر است که عنوان «امالی» تنها بر کتب حدیثی که استاد در یک مجلس بر شاگردانش از حفظ یا از کتابش املا می‏کند، اطلاق نمی‏شود؛ چرا که در موضوعات دیگر هم کتبی داریم که به امالی معروفند از جمله امالی سید مرتضی که موضوع آن تفسیر و ادبیات است و امالی ابن شجری که در ادبیات است.

از سوئی دیده شده است که بر کتب امالی، عنوان «المجالس» نیز اطلاق می‏شود؛ مثلا نام کتاب شیخ صدوق را به چهار وجه گفته‏ اند: الأمالی، المجالس، عرض المجالس، العوض عن المجالس. به همین جهت بر آن شدیم در مقدمه به تبیین معنای اصطلاح «امالی» و افتراق آن با اصطلاح «المجالس» بپردازیم. سپس امتیازات امالی شیخ صدوق را بر دو امالی دیگر، یکی از شاگرد او (شیخ مفید) و دیگر از شاگرد شاگردش (شیخ طوسی) را بر شمردیم. شیخ صدوق این کتاب را در سیزده ماه تدوین کرده است. شروع آن ۱۸ رجب ۳۶۷ق به هنگام سفرش به مشهد، و پایان آن ۱۸ شعبان ۳۶۸ق بوده است و فقط مدت کوتاهی در راه طوس در تدوین کتاب فاصله افتاده است. کتاب در ۹۷ مجلس تدوین شده است. و هر روز جمعه و سه شنبه این مجالس بر پا بوده است. مجلس ۲۹ آن مصادف با روز هشتم محرم (دومین جمعه محرم) بوده و لذا به مقتل سید الشهدا  علیه‏السلامشروع کرده و آن را در مجلس ۳۰ و ۳۱ تکمیل کرده است. این را گفتیم تا نشان داده باشیم که یکی از امتیازات کتاب شیخ صدوق رعایت مناسبت زمانی و مکانی در نقل احادیث است. افزون بر آن در ماه رجب از فضایل آن ماه و در ماه رمضان درباره ماه رمضان سخن گفته و حدیث نقل کرده است. و هنگامی که به نیشابور می‏رسد حدیثی در فضلیت زیارت امام رضا  علیه‏ السلام نقل می‏کند و امالی را با حدیثی درباره امامت به پایان می‏برد.

در پایان مقدمه‏ ام ۱۱۰ عنوان از کتب امالی را نام برده‏ ام و ترجمه‏ های فارسی امالی شیخ صدوق را بر شمرده‏ ام.

۸٫ عیون اخبار الرضا علیه‏السلام از صدوق (م ۳۸۱ق).

این چهارمین کتاب شیخ صدوق است که به تحقیق و تصحیح آن پرداخته‏ام و هر بار درباره‏ای بعدی از شخصیت وی مطالبی عرضه کرده‏ام. در این مقدمه درباره «بابویه» و شخصیتهای علمی که نسبشان به وی ختم می‏شود سخن گفته‏ام. در میان کسانی که نسبشان به «بابویه» می‏رسد جز یک نفر (محمد بن سلیمان بن بابویه بن مهرویه مخرمی) نسب کسی از بابویه نگذشته است. سپس به خانواده بزرگ علمی «بابویه» و رابطه آنها با امام عسکری  علیه‏السلام و دعای آن حضرت درباره تولد شیخ صدوق پرداخته‏ام. و درباره روز تولد وی آنچه که لازم بوده برشمرده‏ام و اشتباه بعضی از نویسندگان را باز گفته‏ ام.

نیز به شخصیت علمی پدر (علی بن حسین) اشاره کرده‏ام که شیخ صدوق از ۲۱۵ راوی که روایت کرده از طریق پدر خود بوده است. در پایان چگونگی و انگیزه مؤلف را از تألیف عیون اخبار الرضا علیه‏السلام برشمرده‏ ام.

۹٫ خصال صدوق (م ۳۸۱ق). آن را مکتبه حیدریه به سال ۱۳۹۱ق/ ۱۹۷۱م در نجف چاپ کرده است.

شیوه شیخ صدوق در تألیف این کتاب منحصر به فرد است و کسی قبل از او در تألیف و تصنیف چنین شیوه‏ای به کار نبرده بود؛ گرچه نظام عددی در بین بعضی از محدثین بوده است که تلاش می‏کرده‏ اند احادیث را به سه واسطه یا چهار واسطه از رسول خدا نقل کنند. در مقدمه در این باره مفصل بحث کرده‏ ام و در باب نام کتاب، کتب دیگری را که به «الخصال» مشهور هستند را نام برده‏ ام.[xvii]

۱۰٫ معانی الأخبار صدوق (م ۳۸۱ق). انتشارات مکتبه حیدریه آن را به سال ۱۳۹۱ق/ ۱۹۷۱م چاپ کرده است. درمقدمه برای اینکه ملال خاطری برای خواننده پیش نیاید مختصری از آنچه که در مقدمه‏های پیشین درباره شیخ صدوق نوشته بودم آوردم و سپس به معرفی کتاب پرداختم و جریان‏های فکری قرن چهارم برشمرده‏ام تا معلوم شود که کتاب شیخ صدوق جواب علمی به بسیاری از جریان‏های فکری آن روز بوده است.

۱۱٫ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال صدوق (م ۳۸۱ق). علما برای اصلاح نفوس مردم راه‏های مختلفی می‏پیموندند و با نصیحت و موعظه حسنه آنان را به خدا دعوت می‏کردند. در این میان شیخ صدوق شیوه تألیف کتب را در پیش گرفت و کتابهایش مقبولیت عام یافت. سرّ آن شاید روح اخلاص مؤلف باشد. شیخ صدوق در این کتاب که دارای دو باب است سعی کرده با نقل احادیثی به ترغیب و ترهیب مؤمنین بپردازد. علمای بسیاری به این شیوه کتاب نوشته‏اند که من دوازده عنوان آن را برشمرده‏ام. در باب اول ۸۰۰ حدیث نقل کرده که اسناد تمام آنها به رسول خدا و ائمه  علیهم‏السلام می‏رسد جز ۵ حدیث که مرسل هستند و در باب دوم ۳۰۰ حدیث که فقط ۵ حدیث آن مرسل است.

۱۲٫ اختصاص، ابو عبد الله محمد بن محمد بن نعمان معروف به شیخ مفید (م ۴۱۳ق). چاپخانه حیدریه به سال ۱۳۹۰ق/ ۱۹۷۱م آن را در نجف چاپ کرده است.

پنج کتاب با عنوان «اختصاص» از علمای شیعه نوشته شده است که بخشی از اختصاص شیخ مفید گزیده‏ای است از کتاب الاختصاص نوشته شیخ ابو علی احمد بن حسین بن احمد بن عمران معاصر شیخ صدوق. نام کتاب نیز از همان گرفته شده است. افزون بر اختصاص ابوعلی، کتاب ابن دأب، وصایا النبی  صلی‏الله‏علیه‏و‏آلهلعلیّ  علیه‏السلام، حدیث منطق بعض الحیوانات، کتاب محنه امیر المؤمنین  علیه‏السلام ـ که همه با بسمله شروع شده‏اند ـ و آفه العلامات فی السنّه، از دیگر کتبی است که اختصاص شیخ مفید گزیده‏ ای از آنها را در بردارد. بنابراین اختصاص گزیده‏ای از کتب بزرگان است که مؤلف در نسق واحد نگاشته است.

برای اطمینان از صحت انتساب کتاب به شیخ مفید هفت نسخه خطی اختصاص را که در کتابخانه‏ های مختلف بود بررسی  کردم. صحت انتساب کتاب در عنوان بعضی از نسخه‏ها و امضای ده تن از علما شاهد دیگری بر صحت انتساب این کتاب به شیخ مفید است. شایان ذکر است که مؤلف در اول کتاب خود را معرفی کرده و کتاب با «قال محمد بن محمد بن نعمان…» شروع شده است.

۱۳٫ تذکره الألباب فی الأنساب، شیخ ابی جعفر احمد بن عبد الولی بتّی اندلسی (م ۴۸۸ق). که انتشارات مواهب در بیروت آن را چاپ کرده است. این کتاب مقدمه‏ای نیز از سید هادون احمد عطاس دارد. نسخه این کتاب را آقای هادون احمد عطاس به عنوان هدیه به من داد و از من خواست که آن را تصحیح کنم. فرزندش (محمد) آن را از کتابخانه شیخ الاسلام عارف حکمت در مدینه استنساخ کرده بود و برای اطمینان از صحت استنساخ برای بار دوم خودش با فرزندش آن را با نسخه اصل مقابله کرده بودند.

بعد از اینکه آن را تصحیح کردم به سال ۱۳۹۴ق که به مکه مشرّف شدم نسخه‏ای از کتاب را به استاد عطاس هدیه کردم، او بسیار خوشحال شد و مقدمه‏ ای بر کتاب نگاشت که در چاپ کتاب آن را نقل کردیم.[xviii]

گفتنی است که برخی از مورخین نام مؤلف کتاب را با نام ابو جعفر احمد بن محمد بنّی خلط کرده‏اند. بتّی به دهی از بلنسیه و بنّی به بنّا قلعه‏ ای در اندلس منسوب است. مورخین شرح حال آن دو را خلط کرده، به جای یکدیگر نگاشته‏ اند که برخی از آنها را در مقدمه ذکر کرده‏ ام.

۱۴٫ منتقله الطالبیه، از ابو اسماعیل ابراهیم بن ناصر بن طباطبا (از  علمای قرن ۵ ق). مطبعه حیدریه آن را به سال ۱۳۸۸ق/ ۱۹۶۸م در نجف چاپ کرده است.

مؤلف از نوادگان امام حسن  علیه‏ السلام است و جز این اثر دیوان الأنساب، مجمع الأنساب والألقاب و غایه المعقبین را به وی نسبت داده‏ اند. در این کتاب نام شهرها و مناطقی که آل ابی طالب سکونت داشته‏ اند و یا از قبائلی که از شهری به شهر دیگر کوچیده‏اند نام برده است. از کارهایی که در این کتاب انجام داده‏ ام تهیه استدراکی بر کتاب است. نام بسیاری از بزرگان آل ابی طالب و شهرهایی که بوده‏ اند در کتاب نیامده بود و من آنان را به عنوان مستدرک المنتقله در پایان کتاب آوردم. شایان ذکر است که در مقدمه اصطلاحاتی را که در علم انساب استفاده می‏شود توضیح داده‏ ام. متن هر دو (اصل‏ کتاب و استدارک) الفبائی است.

۱۵٫ روضه الواعظین، محمد بن فتّال نیشابوری (شهید ۵۰۸ق). مکتبه حیدریه آن را در سال ۱۳۸۶ق/ ۱۹۶۶م در نجف چاپ کرده است. این کتاب در دو جلد و آیات و احادیثی از معصومین  علیهم‏السلام در اخلاق و احکام است. التنویر فی معانی التفسیر کتاب دیگری از اوست که در شمار کتب قابل اعتماد تفسیر است. مؤلف هم عصر عبد الجلیل قزوینی صاحب کتاب النقض است. و قزوینی در کتابش از او نقل کرده است.

۱۶٫ إعلام الوری بأعلام الهدی، ابو علی فضل بن حسن طبرسی (م ۵۴۸ق). چاپ سوم کتاب به سال ۱۳۹۰ق/ ۱۹۷۰م در مکتبه حیدریه نجف بوده است.

درباره نسبت وی محققین بسیار گفتگو کرده‏اند؛ برخی او را از طبرستان و برخی تفرشی می‏دانند. اما نگاهی به کتاب بیهقی (م ۵۶۵ق) که او را از تفرش، مکانی بین کاشان و اصفهان، می‏داند جایی برای بحث در این باره باقی نمی‏گذارد؛ او معاصر و شاید معاشر طبرسی بوده است؛ چرا که طبرسی به سال ۵۲۳ق وارد بیهق شده و حدود ۲۵ سال در آنجا بوده است. طبرسی شعر نیز می‏گفته که فقط بیهقی از اشعار وی چندی نقل کرده است.

برخی کتاب اعلام الوری را با ربیع الشیعه منتسب به سید بن طاوس خلط کرده‏اند، در این باره هم درمقدمه به طور مفصل سخن گفته‏ ام.

۱۷٫ مکارم الأخلاق، رضی الدین ابی نصر حسن بن فضل طبرسی (قرن ۶ق). مکتبه حیدریه آن را به سال ۱۳۹۱ق/ ۱۹۷۱م در نجف چاپ کرده است. این کتاب در چاپ‏های مصر بسیار پر غلط عرضه شده بود از این جهت اقدام به نشر و تحقیق دوباره این اثر کردیم و موارد لغزش چاپ میمنه مصر را در مقدمه نشان دادیم.

۱۸٫ البیان فی اخبار صاحب الزمان (عج)، حافظ ابی عبد الله محمد بن یوسف گنجی شافعی (کشته شده در ۶۵۸ق). چاپ اول آن را مطبعه النعمان در نجف اشرف و سپس مؤسسه الهادی و دیگران آن را چاپ کرده‏ اند. مؤلف از علمای بزرگی است که در تراجم قدرش ننهاده‏اند، علمای اهل سنت او را متهم به تشیع و یا میل شدید به تشیع کرده‏ اند ولی او خود را شافعی می‏داند. در مقدمه افزون بر سالشماری زندگانی وی، ۱۲۱ تن از مشایخ وی را نام برده‏ام. او به اتهام رافضی و یاری دادن تاتاران به سال ۶۵۸ق در دمشق کشته شد. که در این باره توضیحات مفصلی آورده‏ام. سپس ابن صلایای علوی (ابو المعالی محمد بن نصر) را شناسانده‏ ام که به دست هلاکو خان کشته شد. گنجی دو کتاب کفایه الطالب و البیان را به وی اهدا کرده بود. به این مطلب از آن جهت پرداختم تا معلوم دارم که اتهام یاری تاتار، نمی‏تواند درست باشد مگر همین قدر قبول کنیم که گنجی نیز چون بسیاری دیگر از علمای آن زمان به صلح و مسالمت با تاتاران روی خوش نشان می‏دادند.

در پایان به جایگاه مهدویت در بین مسلمانان و مواضع شیعیان درباره این مسأله پرداخته‏ ام.

۱۹٫ فلاح السائل، رضی الدین ابی القاسم علی بن موسی معروف به سید بن طاوس (۵۸۹ـ۶۶۴ق). مکتبه حیدریه آن را به سال ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۵م در نجف چاپ کرده است. مورخین در محل دفن وی اختلاف نظر دارند اما صحیح این است که وی در بغداد وفات کرد و جسد شریفش به نجف حمل شد و پایین پای پدرش دفن شد همچنان که از متن کتاب فلاح السائل بر می‏آید که خود چنین می‏خواسته است. اما قبری که در حله به وی منسوب است به ظن قوی قبر فرزندش رضی الدین علی است که در نام و لقب و منصب همچون پدرش بوده است.

۲۰٫ الألفین فی امامه امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه‏السلام، از جمال الدین حسن بن مطهر اسدی معروف به علامه حلی (۶۴۸ـ۷۲۶ق). مکتبه حیدریه آن را چاپ کرده است. نام مؤلف حسن است ولی برخی وی را حسین و یوسف هم گفته‏اند که غلط است. در مقدمه ضمن معرفی خاندان آل مطهر و بررسی زندگانی مؤلف، ۱۰۲ اثر (کتاب و رساله) وی را معرفی کرده‏ ام.

۲۱٫ جواهر الأدب فی کلام العرب، علاء الدین بن علی اربلی. مکتبه حیدریه آن را چاپ کرده است. کتاب درباره «حرف» قسم سوم کلمه (: فعل، اسم و حرف) است.

۲۲٫ تاریخ ابن الوردی، زین الدین عمر بن مظفر مشهور به ابن وردی (م ۷۴۹ق). آن را مکتبه حیدریه در نجف چاپ کرده است.

۲۳٫ الکشکول، بهاء الدین محمد عاملی معروف به شیخ بهائی (۹۵۳ـ۱۰۳۰ق). زندگانی وی را به ۵ دوره تقسیم کرده‏ ام و سالشمار زندگی‏اش را در جدول زمانی ارائه کرده‏ام. و ۱۰۱ اثر وی را معرفی کرده‏ام. افزون بر بررسی تفصیلی زندگانی شیخ بهائی، نام شعرایی که شعرشان در کشکول آمده و مصادر آن را برشمرده‏ ام.

۲۴٫ ینابیع المودّه، سلیمان بن ابراهیم بلخی قندوزی حنفی (۱۲۲۰ـ۱۲۹۴ق). چاپ هفتم آن به سال ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۵م توسط مکتبه حیدریه انجام شده است.

بعضی از علمای اهل سنت به وجوب محبت اهل بیت  علیهم‏السلام اعتقاد دارند، اشعار و کتابهای زیادی در این باره دارند. ۲۳۷ عنوان از آن کتابها را نام برده‏ام که علمای اهل سنت همه به حکم قرآن و حدیث پیامبر در بیان فضایل و مناقب اهل بیت  علیهم‏السلام تألیف کرده‏اند. و ینابیع الموده نیز یکی از آنهاست. از قندوزی جز ینابیع دو کتاب دیگر به نام اجمع الفوائد و مشرق الأکوان سراغ داریم.

۲۵٫ نزهه الجلیس و منیه الأدیب الأنیس، از سید عباس بن علی موسوی مکی (۱۱۱۰ـ حدود ۱۱۸۰ق). مکتبه حیدریه آن را به سال ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷م در نجف چاپ کرده است. کتاب تألیف مورخ نسب شناس سید عباس مکی است که عجایبی را که در سفرهایش به شهرهای مختلف مشاهده کرده آورده است.

۲۶٫ صلاه الجماعه و یلیه صلاه المسافر، آیه الله شیخ محمد حسین غروی اصفهانی کمپانی (۱۲۹۶ـ۱۳۶۱ق). مدرسه دار العلم ـ که بانی آن آیه الله العظمی خوئی است ـ آن را چاپ کرده است.

۲۷٫ ذیل کشف الظنون. کتاب کشف الظنون حاجی خلیفه (۱۰۱۷ـ۱۰۶۷ق) یکی از کتب معتبر مرجع به زبان عربی و راهگشای کسانی است که از آثار مؤلفین و مصنفات آنان جستجو می‏کنند.

استاد ما، آیه الله شیخ آقا بزرگ طهرانی، مؤلف موسوعه بزرگ الذریعه الی تصانیف الشیعه، که در کتابشناسی خبره و متخصص هستند بر کشف الظنون تعلیقات و استداراکاتی در حاشیه کتاب نوشته بودند و آن تعلیقاتِ مفید، به طالبین علم عرضه نشده بود؛ تا اینکه آقای سید اسماعیل کتابچی (مدیر انتشارات اسلامیه در تهران) می‏خواست کشف الظنون را چاپ کند و خواست که با تعلیقات شیخ آقا بزرگ در انتهای کتاب آن را مزین کند. استاد استخراج و ترتیب تعلیقات را به من واگذارد و به من اجازه داد تا آنها را مهذب کنم و یا مطلبی بر آنها بیفزایم و من سعی کردم که در این راه وظیفه‏ ام را به خوبی ادا کنم… .[xix]

این کتاب در سال ۱۳۸۷ق در ۱۱۶ صفحه به همراه جلد دوم هدیه العارفین اسماعیل پاشا بغدادی در تهران چاپ شد.

۲۸٫ بغیه الطالب فی إیمان أبی طالب علیه‏السلام. نوشته سید محمد بن حیدر موسوی که آن را مکتبه حیدریه قم به سال ۱۴۲۸ق چاپ کرده است.

۲۹٫ ترکه النبی صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله. نوشته حماد بن اسحاق ازدی مالکی بغدادی (م ۲۶۷ق). چاپ نشده است.

ب) تألیفات

چاپ شده

۱٫ موسوعه عبدالله عباس حبر الأمّه و ترجمان القرآن. این کتاب را مرکز الأبحاث العقائدیه در پنج جلد به سال ۱۴۲۸ چاپ کرده است. نیز متن آن را فعلا (بهمن ۱۳۸۱) می‏توان از سایت www.aqaed.com وابسته به همان مرکز دریافت کرد.

عظمت علمی ابن عباس در تفسیر و حدیث… و ماجرای زندگی وی بنا برآنچه که مورخین نقل کرده بودند مرا بر آن داشت به این مهم دست یازم. شروع تألیف کتاب از پنجاه سال پیش است؛ اما از آنجا که هر کاری زمان خود را دارد تألیف و تحقیق کتب دیگر ارائه این کتاب را به تعویق انداخت.

۲٫ کشاف بلدان منتقله الطالبیه. استدراکی است بر کتاب منتقله الطالبیه ابن طباطبا. نام بسیاری از بزرگان آل ابی طالب و شهرهایی که بوده‏ اند در کتاب نیامده بود و من آن را به عنوان مستدرک المنتقله در پایان کتاب منتقله الطالبیه (ص ۳۵۹ـ۴۱۷) آوردم.

۳٫ السجود علی التربه الحسینیه. مکرر چاپ شده است که از آن میان می‏توان به چاپ مؤسسه اعلمی مطبوعات بیروت به سال ۱۴۲۰ق/ ۲۰۰۰م و چاپ قلم شرق در تهران به سال ۱۳۸۴ و چاپ دار المحجه البیضاء بیروت اشاره کرد.

غرض اصلی از تألیف کتاب روشن کردن اذهان بعضی از مخالفین سجده بر مهر بود. آنان به تصور اینکه استفاده از مهر (خاک طاهر سفت شده) به معنی سجده برای خاک است، سجده بر هر نوعی خاک ـ حتی مهر تربت امام حسین  علیه‏السلام ـ را حرام می‏دانند در حالی که سجده فقط برای خداوند متعال انجام می‏شود.

بسیاری از فقها و علمای شیعه برای آنان بیان کرده‏اند که سجده کردن برای چیزی با سجده کردن بر چیز تفاوت دارد اما کو گوش شنوایی که بشنود.

در این موضوع بعضی از مؤمنین لندن از استادم حضرت آیه الله خوئی پرسیده بودند و ایشان جواب آن را به من واگذار کرد و من هم امتثال امر ایشان کردم و به بیان آرای همه مذاهب اسلامی پرداختم، اما برای برخی این سؤال همچنان باقی است که چرا شیعه به هنگام سجده پیشانی بر مهر می‏نهد.

در این کتاب بیان کرده ‏ام که شیعه در این امر به رسول اکرم و فرزندانش تأسی می‏کند، سپس به معنای سجده و احکام آن پرداخته‏ام و آنگاه فضیلت تربت امام حسین  علیه‏السلام و سجده بر آن را از روایات ائمه اطهار  علیهم‏السلام بیان کرده‏ام که در آنها به استحباب آن و استفاده برای شفای مریض، باز کردن زبان بچه، قرار دادن در کفن میت و… تأکید شده است.

۴٫ علیّ امام البرره. شرح ارجوزه استادم آیت الله خوئی  قدس‏ سرهم در سه جلد است که به اشاره ایشان به این کار اقدام کردم. که مکرر در ایران و بیروت چاپ شده است.

۵٫ المحسن السبط مولود أم سقط؟ انتشارات دلیل ما در قم آن را به سال ۱۴۲۷ق/ ۱۳۸۵ش چاپ کرده است. کتاب را در سه باب و یک خاتمه سامان دادم و در باب دوم که خود سه فصل است به سه امر پرداخته‏ ام: روایاتی که نام محسن ذکر شده ولی از ولادت یا مرگش سخنی نیامده؛ نقل هایی که به مرگ محسن در کودکی اشاره داشته و روایاتی که در آنها از سقط محسن سخن رفته است. در خاتمه به این امر اشاره کرده‏ام که محسن سقط شده و اولین قربانی سقیفه است.

نیز متن این کتاب را می‏توان از سایت www.aqaed.com دریافت کرد.

۶٫ حیّ علی خیر العمل. در بیروت لبنان و ایران چاپ شده است.

۷٫ مقدمات کتب تراثیه. نزدیک به سی جلد از کتاب‏های قدما را تحقیق کرده‏ ام و توانسته‏ ام برخی از آنها را به چاپ برسانم که اولین آنها در سال ۱۳۸۲قمری یعنی نیم قرن پیش بود. برخی از آنها چاپ‏های متعدد شده است و من در هر چاپ  بر مقدمه‏ ها افزوده‏ ام و یا از آن کم کرده‏ ام. برخی از مقدمه‏ ها به نام من چاپ شده و برخی امضای مرا ندارد و حال آنکه مراد اثبات اسم من نیست بلکه خدمتی است که ارائه شده تا مطالعه کننده چقدر بتواند از آن کتاب استفاده کند. من ثواب و اجر خود را از خدای بزرگ می‏خواهم.

بر آن شدم که مقدمه‏ های خود را در یک کتاب، یکجا عرضه کنم؛ چرا که دسترسی به همه آنها آسان نبود. این کار را به جهت ظلم و ستم حاکم بر جامعه‏ ام به تأخیر انداختم ـ و چه بسیار از عمرم به این تأخیر انداختن‏ها ضایع شد. اگر رحمت خدا شامل حالم نمی‏شد شاید این مشکلات مرا می‏کشت. آقای حاج عبد الحسین راضی صاحب کتابخانه تربیت بغداد، مکارم الأخلاق را با تصحیح و مقدمه من در بیروت تجدید چاپ کرد، اما وقتی خواست کتاب را به عراق بیاورد در مرز از ورود کتاب جلوگیری کردند و بعد از رفت و آمد و تقدیم هدایا به مسؤولین امر، موافقت کردند که کتاب بدون مقدمه من، اجازه ورود دارد و ناشر به چه دردسری افتاد تا مقدمه را بردارد. اما ناشر نام مرا به عنوان محقق بر جلد کتاب نگاشت و مشکلات بسیاری برای وی ایجاد شد. خریداران کتاب هم به ناشر مراجعه می‏کردند و مقدمه را درخواست می‏کردند… .

مقدمه‏ هایم را که بر ۲۵ عنوان کتابی که تحقیق کرده بودم در دو جلد جمع کردم و آن را با عنوان مقدمات کتب تراثیه یکجا به طالبین علم ارائه دادم. مقدمه کتاب‏های زیر در این دو جلد آمده است:

۱٫ طبّ النبی صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله، أبو العباس مستغفری؛ ۲٫ طبّ الأئمّه، بروایه ابی عتاب عبد الله بن سابور الزیات والحسین ابنی بسطام النیسابوریین؛ ۳٫ طب الرضا علیه‏السلام معروف به رساله ذهبیه؛ ۴٫ التوحید، شیخ صدوق (م ۳۸۱ق)؛ ۵٫ اکمال الدین و اتمام النعمه شیخ صدوق (م ۳۸۱ق)؛ ۶٫ امالی صدوق (م ۳۸۱ق)؛ ۷٫ عیون اخبار الرضا علیه‏السلام از صدوق (م ۳۸۱ق)؛ ۸٫ خصال صدوق (م ۳۸۱ق)؛ ۹٫ معانی الأخبار صدوق (م ۳۸۱ق)؛ ۱۰٫ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال صدوق (م ۳۸۱ق)؛ ۱۱٫ اختصاص، شیخ مفید (م ۴۱۳ق)؛ ۱۲٫ تذکره الألباب فی الأنساب، از شیخ ابو جعفر احمد بن عبد الولی بتّی اندلسی (م ۴۸۸ق)؛ ۱۳٫ منتقله الطالبیه، ابی اسماعیل ابراهیم بن ناصر بن طباطبا (از  علمای قرن ۵ ق)؛ ۱۴٫ روضه الواعظین، محمد بن فتّال نیشابوری (شهید ۵۰۸ق)؛ ۱۵٫ إعلام الوری بأعلام الهدی، ابی علی فضل بن حسن طبرسی (م ۵۴۸ق)؛ ۱۶٫ مکارم الأخلاق، رضی الدین ابی نصر حسن بن فضل طبرسی (قرن ۶ق)؛ ۱۷٫ البیان فی اخبار صاحب الزمان (عج)، حافظ ابی عبد الله محمد بن یوسف گنجی شافعی (کشته شده در ۶۵۸ق)؛ ۱۸٫ فلاح السائل، رضی الدین ابی القاسم علی بن موسی معروف به سید بن طاوس (۵۸۹ـ۶۶۴ق)؛ ۱۹٫ الألفین فی امامه امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه‏السلام، جمال الدین حسن بن مطهر اسدی معروف علامه حلی (۶۴۸ـ۷۲۶ق)؛ ۲۰٫ جواهر الأدب فی کلام العرب، علاء الدین بن علی اربلی؛ ۲۱٫ تاریخ ابن الوردی، زین الدین عمر بن مظفر مشهور به ابن وردی (م ۷۴۹ق)؛ ۲۲٫ الکشکول، بهاء الدین محمد عاملی معروف به شیخ بهائی (۹۵۳ـ۱۰۳۰ق)؛ ۲۳٫ ینابیع المودّه، سلیمان بن ابراهیم بلخی قندوزی حنفی (۱۲۲۰ـ۱۲۹۴ق)؛ ۲۴٫ نزهه الجلیس و منیه الأدیب الأنیس، سید عباس بن علی موسوی مکی (۱۱۱۰ـ حدود ۱۱۸۰ق)؛ ۲۵٫ صلاه الجماعه و یلیه صلاه المسافر، شیخ محمد حسین غروی (۱۲۹۶ـ۱۳۶۱ق).

۸٫ غریب القرآن. در دو مجلد، مسائل نافع بن ازرق خارجی از ابن عباس است.

۹٫ نهایه التحقیق فیما جری فی أمر فدک للصدّیقه والصدّیق. در نجف اشرف چاپ شده است.

۱۰٫ مزیل اللبس عن معجزتی شق القمر و رد الشمس. در ایران چاپ شده است.

چاپ نشده

۱۱٫ نظرات فاحصه فی کتاب الطبقات الکبیر. نوشته محمد بن سعد کاتب واقدی (م ۲۳۰).

۱۲٫ معجم شعراء الطالبیین.

۱۳٫ شذا العرف فی ضحایا الطف.

۱۴٫ الظاهره القرآنیه فی نهج البلاغه.

۱۵٫ المهدی الموعود مولود و موجود.

۱۶٫ سلوه الأفاضل فی المسائل والرسائل. موضوع این کتاب مطالب زیر را در بر دارد:

الف) مسائل مختلفی که از من پرسیده شده و من به آنها جواب داده‏ ام.

ب) شامل چهار رساله زیر است: ۱٫ انتخاب الحسان من لسان المیزان؛ ۲٫ انتخاب الأمجاد من تاریخ بغداد؛ ۳٫ انتقاء الجمان من تاریخ جرجان و تاریخ اصبهان؛ ۴٫ أشعه البتیراء فی أحادیث إیاک یا حمیراء.

۱۷٫ قلائد العقیان فیما قیل فی آل الخرسان.

۱۸٫ علی المحک، صحابه و صحاح. بررسی روایات صحابه دروغینی است که روایاتشان در کتب صحاح آمده است.

۱۹٫ الکشف الصریح فیمن رمی بالتجریح من رجال الصحیح.

۲۰٫ ذکریاتی فی حیاتی. این کتاب را تا زنده‏ ام چاپ نخواهم کرد؛ چرا که در آن بعضی حقایق تلخ را نیز نقل کرده‏ ام.

۲۱٫ المنخول والمخلخل من الشعر المهلهل. دیوان شعر است.

۲۲٫ بعیداً عن السیاسه. دیوان شعر است.

۲۳٫ جمع دیوان سید جعفر خرسان.

رساله‏ های چاپ نشده

۱٫ القناه المستقله مستغلِه أو مستغلَه.

۲٫ المشجّر المبین لمن فی منتقله الطالبیین لابن طباطبا.

۳٫ اللباب فی تشجیر تهذیب الأنساب للعبیدلی.

۴٫ نشوه الأمانی. ارجوزه‏ای در نسب است.

۵٫ تعریب فصل من تاریخ قم للحسن بن محمد بن حسن قمی (م ۳۷۸ق). ترجمه بخشی از تاریخ قم است.

۶٫ وجیزه النبأ. ارجوزه‏ ای است درباره رسول اکرم و آل عبا  علیهم‏السلام. بسیاری از آن گم شده است.

۷٫ شعر الحمانی العلوی.

۸٫ التنویه فی المختومین ب«ویه».

۹٫ بیان الدلائل العلیله فی الأخبار الدخیله. نقد و ردی است بر آنچه که صاحب قاموس الرجال نوشته است.

۱۰٫ منتخبات المهدی من کتاب المَجدی نوشته عمری در نسب.

۱۱٫ خدیعه الشوری.

۱۲٫ الأبناء الثلاثه بأقلام انصارهم ابن تیمیه ابن عبد الوهاب بن مسعود.

۱۳٫ من هنا و هناک. منتخباتی از کتب مختلف و نوادر و فتاوای عجیب.

* اما آثاری که از بین رفته و تنها بخشی از آنها به جا مانده است:

۱۴٫ منتخبات التدوین والضیافه مع الإضافه.

۱۵٫ أسانید الطوسی فی امالیه. از آن دفتری بدون مقدمه به جا مانده است.

۱۶٫ المستند الوجیه فی اسانید الفقیه فی قصاصات. بخشی از آن از بین رفته است.

۱۷٫ تعریب خاورشناسان مرحوم ابوالقاسم سحاب. بخشی از معجم المستشرقین که در روزگار جنگ جهانی دوم آن را ترجمه کرده بودم. برگهای خورده شده از آن به جا مانده است.

غیر از اینها هم بود که الان حافظه‏ ام یاری نمی‏کند اسامی شان را ذکر کنم.

با تشکر از استاد علی اکبر مهدی پور که این عکس را در اختیارمان گذاشتند

بخش دوم:

در این بخش به چهار مطالب اشاره می‏کنم که در زندگی نامه خودنوشت استاد نیامده است:

الف) شاگردان و راویان استاد خرسان

او حلقه کوچک درسی دارد که دوستداران علم در آن شرکت می‏کنند،[xx] وی بیشتر عمر خود را به تحقیق و تصحیح کتب و انجام رسالت دینی پرداخته است. در این میان به بعضی از علما اجازه نقل روایت داده که حضرات سیّد عبد الستار حسنی (۱۳۷۱ق ـ )، کامل سلمان جُبوری (۱۳۶۹ـ  )، سید سلمان هادی آل طعمه، شیخ یوسف عمرو قاضی وائلی لبنانی، شیخ علی آل محسن، جودت قزوینی، محمد حسنین سابقی و سید محمد قاضی بن سید کاظم از آن جمله هستند.[xxi]

از سال ۲۰۰۰ میلادی به بعد به کسی اجازه روایت کتبی نداده چرا که آقای ادب که از اساتید دانشگاه و عالمان اهل سنت بود از اجازه روایت او سوء استفاده کرد و با نقل حدیثی بسیار ضعیف از کتب شیعه که طریق آن سلسله سند استاد خرسان بود علیه شیعه مطلب نوشت.

اجازه نقل روایت وی از آن به بعد به صورت شفاهی است که آقای کاظم عبود فتلاوی از آن جمله است که حدود بیست سال باهم آشنایی و مراوده دارند.[xxii]

نیز می‏توان به حضرات آقایان حجج اسلام حاج شیخ حسین واثقی و حاج شیخ علی اکبر مهدی پور اشاره کرد که اجازه شفاهی از ایشان دارند.[xxiii]

ب) سید حسن بن سید هادی (۱۳۲۲ـ۱۴۰۵ق)

سید حسن بن سید هادی (۱۳۲۲ـ۱۴۰۵ق) پدر استاد خرسان است. او فقه و اصول را از اساتیدی چون آیات عظام سیّد ابو الحسن اصفهانی، شیخ محمد حسین نائینی و شیخ ضیاء الدین عراقی و رجال را از سید ابو تراب خوانساری، اخلاق و حکمت را از شیخ علی قمی و شیخ نعمت الله دامغانی فراگرفته بود. او در مسجد جامع شیخ انصاری نجف اقامه نماز می‏کرد و در منزلش تدریس داشت.

از مشایخ وی می‏توان به بزرگوارانی چون علامه شیخ آقابزرگ طهرانی، شیخ میرزا محمد عسکری طهرانی، سید عبد الحسین شرف‏الدین و شیخ ابراهیم رفاعی را نام برد.

شیخ حسین سیبویه، سید محمود اصفهانی، سید محمد صدر و سید محمد مهدی و سید محمد رضا خرسان از او اجازه نقل روایت دارند.

او در تألیف و تصحیح و احیای کتب علمای گذشته سعی بلیغ داشت و در این راه آثار چندی پدید آورد که می‏توان آثار زیر را نام برد: آثار تألیفی: حیاه الشیخ طوسی، شرخ مشیخه تهذیب الأحکام، شرخ مشیخه الاستبصار، شرخ مشیخه کتاب من لایحضره الفقیه.

و آثاری که تصحیح کرده‏اند: الاستبصار فی مااختلف من الأخبار، تهذیب الأحکام و کتاب من لایحضره الفقیه چاپ شده‏اند.[xxiv]

از آثار مخطوط وی یتیمه الزمان فیما قیل فی آل الخرسان را می‏توان نام برد.

او در نجف صبح یکشنبه ۱۲ جمادی الاولی سال ۱۴۰۵ وفات کرد و در صحن شریف دفن شد.[xxv]

مقدمه تصحیح کتاب من لایحضره الفقیه با عنوان فقیه ری به همت دکتر علیرضا میرزا محمد به فارسی ترجمه شده و انتشارات اطلاعات آن را به سال ۱۳۷۷ش در تهران چاپ کرده است.

ج) سید محمدرضا خرسان

استاد خرسان برادری دارد به نام محمد رضا که او نیز همچون برادر و پدرش گام در وادی تحقیق نهاده است. سید محمد رضا خرسان ۱۴ جمادی الاول ۱۳۵۲ در نجف متولد شد. دروس ابتدایی و سطح حوزه را نزد پدرش و شیخ مجبتی لنکرانی و شیخ محمد حسین دهخوارقانی و شیخ محمد تقی ایروانی خواند و سپس سطوح عالی دروس حوزه را نزد بزرگان حوزه علمیه نجف ادامه داد. او اندکی به درس سید عبد الهادی شیرازی حاضر شد و در ادامه فقه را دز میرزا حسن یزدی و سید محسن حکیم و فقه و اصول را نزد سید ابوالقاسم خوئی خواند.

او عالمی خوش خلق و خوش مشرب، متواضع و بشاش است.

از علمای ذیل اجازه روایت دارد: آیه الله سید ابوالقاسم خوئی، علامه سید عبد الحسین شرف الدین، علامه سید هبه الدین محمد علی شهرستانی، سید عبد الاعلی سبزواری، سید حسن بجنوردی، شیخ آقا بزرگ طهرانی و شیخ حسین قدیحی بحرانی (۱۳۰۲ـ۱۳۸۷ق).

شاگردان و راویان او عبارتند از: فرزندانش سید محمد هادی و سید محمد صادق، سید محمد رضا بن محی الدین الغریفی( ۱۳۷۴ـ…) و استاد کامل سلمان جُبوری.

تألیفات او که همه خطی هستند عبارتند از: الاشاره التنویه بالأسماء الملحوقه ب«ویه»، الامام الحسین علیه‏السلام القضیه و المأساه، مع المعصومین علیهم‏السلام در چهار جلد، الهموم و الاهتمامات، مع الأحجار الکریمه، موسوعه فی الدعا، الجامع الأصغر لأحادیث سید البشر، مع کتاب التفسیر الکاشف (ناتمام)، المستطرفات من تاریخ بغدادِ خطیب بغدادی، توثیق مواهب الرحمن فی تفسیر القرآنِ سبزواری، المستطرفات من اسد الغابه فی معرفه الصحابه، مع المصطلحات، مع الکافی فی اصوله و فروعه و الروضه، مع کتاب محاسن البرقی، مستدرکات علی معجم ادباه الأطباء، التعلیقات علی معجم رجال الحدیث خوئی، تقریرات اصول و فقه دروس آیه الله خوئی و تعلیقه و حاشیه بر کتب بیع، متاجر، خمس از کتاب مکاسب شیخ انصاری و تعلیقه بر رسائل (فرائد الأصول) شیخ انصاری. هذا الشعر لی (دیوان اشعار).[xxvi]

از کتبی که وی تصحیح کرده است نگارنده سطور فقط تصحیح المناقب خوارزمی را دیده است.

د) فرزندان

از فرزندان استاد سید مهدی خرسان، حجه الإسلام سید صالح خرسان را می‏شناسیم که در کسوت روحانیت هستند.

ه) استاد خرسان از زبان دیگران

در گفتگوهایی که با آشنایان استاد داشته‏ام همه از تواضع و فروتنی استاد یاد می‏کردند، ایشان از القاب رنگارنگ گریزان است.[xxvii]

هم و غم او علم و احیای کتب علمای شیعه است و در این راه تلاش بسیار کرده تا به نسخه‏های خطی کتب قدما دسترسی پیدا کند و آنها را احیا کند.[xxviii]

از ویژگی‏های او این است که هر کتابی که به ایشان هدیه شود، آن را خوانده و بر آن حاشیه زده یا تعلیقه‏ای نوشته است.[xxix]

او وسعت مالی و اعتبار اجتماعی دارد. خانواده‏های مستضعف را بدون هیچ چشمداشتی تحت حمایت خود گرفته است. بسیاری شان او را نمی‏شناسند.[xxx]

او دائم الذکر است و زبانش همیشه مشغول به ذکر خداست.[xxxi]

او در شرح حال نویسی به شرح آثار مؤلف اهمیت می‏دهد و بر این است که نام و نام پدر مؤلف نوشته شود و سپس آثارش معرفی و بررسی گردد.[xxxii]

منابع

التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ ابی جعفر محمد بن حسن طوسی  رحمه‏الله (۳۸۵ـ۴۶۰)، با مقدمه شیخ آقا بزرگ طهرانی،

دانشنامه ادب فارسی، ادب فارسی در جهان عرب،، به سرپرستی حسن انوشه، جلد هفتم، وزارت فرهنگ ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، چاپ اول، زمستان ۱۳۸۶ش، تهران.

شیخ الورّاقین فی النجف الأشرف، محمد جواد طریحی، مکتبه حیدریه، چاپ اول، ۱۴۱۹ق/ ۱۹۹۹م، چاپخانه امیر قم.

معجم رجال الحدیث و تفصیل الرواه، آیه الله سید ابوالقاسم موسوی خوئی، چاپ پنجم، ۱۴۱۳ق/ ۱۹۹۲م، بی جا.

معجم المحققین العراقیین، کاظم عبود الفتلاوی، مؤسسه آفاق، چاپ اول، ۱۴۲۷ق/ ۲۰۰۶م، عراق.

مقدمات کتب تراثیه، سید محمد مهدی موسوی خرسان (۱۳۴۷ـ  )، انتشارات دلیل ما، چاپ اول، ۱۴۲۷ق/ ۱۳۸۵ش، قم.

المنتخب من اعلام الفکر والأدب، کاظم عبود الفتلاوی، مؤسسه مواهب، چاپ اول، ۱۴۱۹ق/ ۱۹۹۹م، بیروت، لبنان.

موسوعه ابن ادریس حلی، ج ۱ (مقدمه تفسیر منتخب البیان)، ابی عبدالله محمد بن احمد بن ادریس حلی (م ۵۹۸ق)، تصحیح سید محمد مهدی موسوی خرسان، انتشارات دلیل ما، چاپ اول، ۱۴۲۹ق/ ۱۳۸۷ش، قم.

موسوعه العتبات المقدسه، قسم النجف ۲، جعفر خلیلی، مؤسسه اعلمی مطبوعات، چاپ دوم، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۷م، بیروت، لبنان.

موسوعه النجف الأشرف، جعفر الدجیلی و عبد الله الخاقانی، دار الأضواء، چاپ اول، ۱۴۲۲ق/ ۲۰۰۱م، بیروت، لبنان.

گفتگو با حضرات حجج اسلام حاج شیخ حسین واثقی، حاج شیخ علی اکبر مهدی پور، شیخ عبد الحسین جواهر الکلام و کاظم عبود فتلاوی.


[i] . بر خود واجب می‏دانم از دوستانی که مرا در به انجام رسیدن این مقاله یاری کردند تشکر کنم:

محقق توانمند آقای کاظم عبود فتلاوی با اینکه تنشان رنجور بود و از بیماری رنج می‏بردند با بشاشت ما را به حضور پذیرفتند و با نشاط خاصی درباره علامه محمد مهدی خرسان صحبت کردند، از خداوند متعال برایشان صحت و سلامت آرزومندم.

حضرت حجّه الإسلام حاج شیخ حسین واثقی که مقاله را سطر به سطر خواندند و خطاهای مرا اصلاح نمودند و نیز آن را به خدمت حضرت استاد رساندند. همچنین دیگر دوستان پژوهشگرم آقایان شیخ عبدالحسین جواهر کلام، محسن صادقی و محمود ملکی که مرا یاری کردند.

[ii] . این بخش بر اساس کتاب مقدمات کتب تراثیه نوشته و استاد خرسان همه آن را خوانده و تأیید کرده‏اند.

[iii] . معجم رجال الحدیث، ج ۲۳، ص ۲۰ـ۲۵، شماره ۱۴۷۲۷٫

[iv] . رک: مصفی المقال،

[v] . شخصی مثل او که بر تاریخ کتب قدیم و جدید تسلط داشته باشد نبود، مخصوصا آنچه به کتب شعر و دواوین شعرا مربوط می‏شد. او مثل محمد بن اسحاق صاحب الفهرست در زمان ما بود. کتاب نزد او قداست داشت و عزیزترین و محبوب‏ترین بود. یکی از کارهای او قیمت گذاری بر آثار نفیس بود. کتابخانه‏ای بسیار غنی داشت که بعد از مرگش فروپاشید. او دارای تألیفات ذیل است: ۱٫ الطلیعه فی شعراء الشیعه؛ ۲٫ ابصار العین فی احوال انصار الحسین علیه‏السلام؛ ۳٫ شجره الریاض؛ ثمره الشجره فی مدح العتره الطاهره، ۵٫ قرط السمع؛ ۶٫ کتابی در چهار جزء به صورت منظوم: الف) عنوان الشرف فی وشی النجف؛ ب) مجالی اللطف بارض الطف؛ ج) صدالفؤاد الی حمی الکاظم والجواد  علیهماالسلام؛ د) وشائج السراء فی شأن السامراء. (رک: موسوعه عتبات مقدسه، ج ۷، ص ۲۹۳ـ۲۹۵).

[vi] . برای اطلاع بیشتر در این باره و آشنایی بیشتر با دلایل طرفداران و مخالفین این نظریه رجوع کنید: موسوعه عتبات مقدسه، قسم النجف ۲، ج ۷، ص ۱۱ـ۲۲؛ نیز رک: تبیان شیخ طوسی  رحمه‏الله، ج ۱، ص «ز» مقدمه شیخ آقا بزرگ طهرانی.

[vii] . ضحی ۹۳: ۱۱٫

[viii] . برای اطلاع بیشتر در این باره به آثار مؤلف ذیل تذکره الألباب بأصول الانساب رجوع شود.

[ix] . رک: مقدما کتب تراثیه، ج ۱، ص ۳۴۰ و ۳۴۲٫

[x] . آقای محمد صادق کتبی فرزند ایشان و گفتگو با دانشور ارجمند کاظم عبود فتلاوی.

[xi] . درباره شیخ کاظم کتبی کتابی با عنوان شیخ الورّاقین فی النجف الأشرف نوشته شیخ محمد جواد طریحی چاپ شده و درباره آثار و خدمات ایشان در آن کتاب به تفصیل سخن گفته شده است.

[xii] . رک: موسوعه النجف الأشرف، ج ۲۲، ص ۱۵۶٫

[xiii] . رک: مقدمات کتب تراثیه، ج ۱، ص ۲۱ـ۳۲٫

[xiv] . مقدمات کتب تراثیه، ج ۱، ص ۴۳ـ۴۴٫

[xv] . مائده ۵: ۳٫

[xvi] . الذریعه، ج ۴، ص ۸۰٫

[xvii] . در ادامه مطلب آنچه که از شرح حال شیخ صدوق آمده حدود ۱۸ صفحه همان است که در مقدمه معانی الأخبار آمده است.

[xviii] . رک: مقدما کتب تراثیه، ج ۱، ص ۳۴۰ و ۳۴۲٫

[xix] . رک: ذیل کشف الظنون، ص ۳ـ۶٫

[xx] . گفتگو با دانشور ارجمند کاظم عبود فتلاوی.

[xxi] . رک: المنتخب من اعلام الفکر و الأدب، ص ۶۰۷٫

[xxii] . گفتگو با دانشور ارجمند کاظم عبود فتلاوی.

[xxiii] . گفتگو با آقایان حجج اسلام شیخ علی اکبر مهدی پور حاج شیخ حسین واثقی.

[xxiv] . معجم المحققین العراقیین، ص ۴۳ـ۴۴٫

[xxv] . رک: المنتخب من اعلام الفکر والأدب، ص ۱۰۴ + دست نوشته اضافات مؤلف  بر چاپ دوم که دانشور محترم حجّه الاسلام شیخ عبد الحسین جواهر کلام در اختیارم گذاشتند.

[xxvi] . رک: المنتخب من اعلام الفکر والأدب، ص ۴۸۴ـ۴۸۵٫

[xxvii] . گفتگو با حجه الاسلام حاج شیخ حسین واثقی.

[xxviii] . گفتگو با دانشور ارجمند کاظم عبود فتلاوی.

[xxix] . گفتگو با دانشور ارجمند کاظم عبود فتلاوی.

[xxx] . شیخ عبد الحسین جواهر کلام.

[xxxi] . شیخ عبد الحسین جواهر کلام.

[xxxii] . گفتگو با حجه الاسلام حاج شیخ حسین واثقی.

منبع: گلشن ابرار، جلد ۱۱