در موزه والتر تصویری از نسخه ای است مربوط به قرن ۱۱ هجری قمری
با توجه به اشعاری که در نسخه آمده در توصیف آن نوشتهاند:
“علی کافری را که به صورتش آب دهان انداخت میکشد”
‘Ali Kills an Infidel who had Spat in his Face
بنا بر ماجرای معروف آب دهان انداختن، “او خدو انداخت بر روی علی” به نظر میرسد که این شعر ماجرای نبرد خندق و مبارزهٔ حضرت امیر علیهالسلام با عمرو بن عبدود را، بدون اشاره به نام او و نبرد، به تصویر کشیده است و نقاش عهد صفوی هم این شعر را به تصویر کشیده است.
البته میدانیم که در قصه مشهور هم، در عین نقدهایی که متوجه آن است، حضرت علی علیهالسلام عمرو را بلافاصله پس از اهانتش نمیکشند و پس از مدتی با توضیح اینکه خشمشان را فرو خوردهاند بازمیگردند و کار را تمام میکنند.
با بررسی شعر مشخص شد که این شاعر امیر خسرو دهلوی (۶۵۱-۷۲۵ه. ق) است و شعر متعلق به بخش نهم دیوان مطلع الانوار اوست با عنوان حکایت جوانمردی شیرخدا.
متن کامل شعر در زیر آمده است.
برای دسترسی به سایت موزه والتر میتوانید روی تصویر نسخه کلیک کنید و در صفحه مربوط تصویر را با کیفیت بالا ذخیره کنید.
بود یدالله بوغا در مصاف / در نسخه مقابل (بود اسد الله بغار مصاف) ضبط شده است.
با یکی از کینه وران در طواف
حمله بسی کرد سوار دلیر
گبر ستیزنده نیامد به زیر
تا به چنان کش مکش از دستبرد
شد ز دو سوالت پیکار خرد
هر دو دلاور چون به کین آمدند
گرم ز توسن به زمین آمدند
دست به هم بر زده زان داوری
پای فشردند به زور آوری
حیدر کرار بسی کرد جهد
کاختر دشمن بزمین برد مهد
چون گه آن شد که به خون کردنش
دور کند بار سر از گردنش
زد به دلیری سگ زور آزمای
آب دهن بر رخ شیر خدای
سخت به پیچید به خشم اژدها
کرد ز ته صید مخالف رها
بس که در آویخت درو خشمناک
کان زده با دگر زد به خاک
زد سرش از خنجر و سینه شکافت
سر زده در پیش پیمبر شتافت
گفت رسولش که چو خصم درشت
به رزمی آورد به صد حیله پشت
چیست که بگرفتی و بگذاشتی
بار دگر دست به خون داشتی
گفت نیوشندهٔ ایزد شناس
کایزدم آورد به مغز این هراس
من چو شدم چیره بر آن سخت کوش
آب دهن زد به رخ من ز جوش
در غضب آورد مرا نفس خام
در دهن نفس نهادم لگام
کانچه غزا زین غضب آرم بجای
بهر خودست این نه ز بهر خدای
گشت ضروری که رها کردمش
پس ادب از بهر خدا کردمش
آنکه جهادش ز پی دین بود
این کند و شرط غزا این بود
مرد غزا جز ز پی دین نکرد